مهرومهرو، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

روزانه های یک مادر

برای دل خودم

مهرو در آغوش ما ده ماهه شد.. ده ماهی که به سرعت گذشت وشایدبه تمام کارهایی که قصد انجامش را داشتم نرسیدم.زمان از من پیشی گرفت وگذشت... شتاب گذر زمان همیشه هست و اما ما فراموشش میکنیم.حضور مهرو با تغییرات روز به روزش منو متوجه این گذر میکنه. من همیشه تا امدم خودم را با شرایط جدید وفق بدم دیدم شرایطم عوض شده از دختر ناز نازی و ته تغاری خونه تبدیل به یک خانم خونه شدم وبعد تبدیل به یک مادر از یک دانش آموز منظم وجدی یک دانشجو شدم وتا اومدم اینو بفهمم خودم معلم دانشجویان تازه واردشده بودم اولین بار که به عنوان معلم سر کلاس رفتم بچه ها منو همکلاسیشون فرض کرده بودن ووقتی پشت میزخودم نشستم تازه متوجه شدن معلمشون هستم!ولی الان اختلاف ...
11 دی 1389

خاطره ی یک آغاز

شهريوربراي من طعم شيرين خاطره ي سالهاي گذشته را دارد.سالهايي که دختروپسر تازه جواني به هم دل باختند وبا عشق وشوق وسرسختي موانع را پشت سر گذاشتند تا دست دردست هم بگذارندو به عشقشان سوگند خوردند که تا ابد عاشق بمانند.ودر يک روز زيباي شهريور ماه با دنيا دنيا عشق واميد در کنار هم آغاز زندگي مشترک لبالب شور وشيدايي جاودانشان را جشن گرفتند... وشهريور امسال دخترک وپسر خاطره ي من همچنان عاشقند اما پخته تر و ارامتر وعميقتر...دختروپسر عاشق حالا مادر وپدرند..مادر وپدر دو نوگل شيرين وزيبا... امسال اولين ساليه که سالگرد ازدواجمون راچهارنفره جشن ميگيريم.به شکرانه اش خدا راسپاس ميگويم ودعا ميکنم هميشه عاشق بمانيم.     ...
11 دی 1389

نه ماه عاشقی

۹ ماهه که قشنگترین موسیقی دنیا در خانه ی ما طنین انداخته: موسیقی حضور تو... موسیقی منظم نفس کشیدنها یت همراه بافرودادن شیر موسیقی روان نگاهت در عمق چشمان مشتاق ما موسیقی آرام چهاردست وپا رفتنت درگوشه وکنار خانه موسیقی امیدبخش خندهای دلنشینت  موسیقی دوباره اما تازه وبکر مادر شدن پدر شدن وخواهر بودن موسیقی ناب اولین ها وشروعی تازه باهر آغاز تو وخدا را سپاس میگوییم برای این هدیه ی ارزشمند الهی که اشتیاق ولذت را به خانه ی ما هدیه کرد دخترم مهروی نازنینم دوستت داریم. دخترک مهروی من در نه ماهگی با سرعت چهاردست وپا میره از همه جا میگیره ومیایسته وراه میره چند ثانیه بدون تکیه گاه میتونه بایست...
11 دی 1389