برای دل خودم
مهرو در آغوش ما ده ماهه شد.. ده ماهی که به سرعت گذشت وشایدبه تمام کارهایی که قصد انجامش را داشتم نرسیدم.زمان از من پیشی گرفت وگذشت... شتاب گذر زمان همیشه هست و اما ما فراموشش میکنیم.حضور مهرو با تغییرات روز به روزش منو متوجه این گذر میکنه. من همیشه تا امدم خودم را با شرایط جدید وفق بدم دیدم شرایطم عوض شده از دختر ناز نازی و ته تغاری خونه تبدیل به یک خانم خونه شدم وبعد تبدیل به یک مادر از یک دانش آموز منظم وجدی یک دانشجو شدم وتا اومدم اینو بفهمم خودم معلم دانشجویان تازه واردشده بودم اولین بار که به عنوان معلم سر کلاس رفتم بچه ها منو همکلاسیشون فرض کرده بودن ووقتی پشت میزخودم نشستم تازه متوجه شدن معلمشون هستم!ولی الان اختلاف ...
نویسنده :
به مامان
0:39