مهرومهرو، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

روزانه های یک مادر

مهرو وفعالیت فرهنگی!

1389/10/11 1:16
نویسنده : به مامان
238 بازدید
اشتراک گذاری

 مهرو در کتابفروشی

از انجا که من عاشق کتابم قبل از به دنیا امدن مهرو یک سری کتابهایی که فکر

میکردم مناسبه مثه می می نی وحسنی برای مهرو گرفتم واز همان روزهای اول

دقایقی برای مهرو کتاب میخوندم .ولی بخاطر شرایط فعلی فرصتی برای بهترین

تفریحم که گشت وگذار در کتابفروشیهای کریمخان وانقلاب بود نداشتم.وبرای خرید

کتاب به همین محدوده ی دور وبرم اکتفا میکردم تا بالاخره پنج شنبه فرصتی شد وبه

اتفاق مهرو وخواهرش به نشر چشمه رغتیم ودلی از عزا دراوردیم

سهم مهرو هم کم نبود.سی دی های موسیقی کودکانه سری کتابهای نی نی

عسلی‌ جورواجورو .....

دخترم در کتابفروشی اروم بود ودلی از فروشنده ها برده بود که همشون مدام باهاش

بازی میکردن وقربون صدقه اش میرفتن.دوست دارم مهرو هم مثل خواهرش در هر

سنی بتونه کتابهای درست بخونه ودرست بهره ببره.

من که خودم با کتاب بزرگ شدم اون هم کتابهای سیلور استاین وماهی سیاه

کوچولو     و..حالا شدم ادمی که توشه اش دوتا کتابخانه ی بزرگه که تو هر جابجایی

پدرمون رو در میاره.کتابهایی که با هر کدومشون یک دنبا خاطره دارم وبا هر کدوم

زندگی کردم.

 آغازپاییزواول مهر

اول مهر همیشه شور وهیجان داره وامسال هیجانش برای من از هرسال حتی از

اولین سالی که به مدرسه رفتم بیشتر بود اخه مهروگلی از شب ۳۱ شهریور کاملا

راه افتاد .

دخترم با این جثه ی عروسکیش روی پاهای ظریفش راه میره.

مهروی نازنینم امیدوارم در زندگیت بهترین راه ها روبری وهمیشه قدمهات  استوار

باشه و بتونی بهترینها رو فتح کنی.دوستت داریم.تو وخواهرت بهترین هدیه های خدا هستین

 

شغل جدید مهرو

مهروی گلم برشیطنتهایش همی افزوده!با شتاب به اشپز خونه میاد در کابینتها رو باز میکنه ومحتویات انها را پشت سر هم روی زمین میریزه

از مبل وپشتی اون بالا میره البته عکسش ضد نوره ولی واسه یادگاری میذارم

از پله با شور وشوق بالا پایین میره.

هاپو را تلفظ میکنه ومدام درحال اپو گفتنه.حتی یکبار توی خواب حرف زد وگفت آپو!

البته به گربه هم میگه آپو

گوشی رو برمیداره ومیگه ادو

 

خلاصه با این شرایط ثانیه ای  نمیتونیم اروم بشینیم ولحظه ای استراحت ندارم.

۱۶ مهر وروز جهانی کودک

مهروی نازنیم این روز را بهت تبریک میگم.دوست دارم انطور که باید کودکی کنی واز کودکیت لذت ببری.دوست دارم از این دورانت با کمک خدا شادترین لحظه ها را بسازم تا با نشاط این دوران را به نوجوانی پیوند دهیم.

دوستت داریم

 

برای دل خودم

این روزها که به لطف خدا دوباره با مهرو بچگی میکنم سعی میکنم دیدگاهها وتجربیات تازه ای هم به دست بیارم.شاید وقت زیادی برای خودم نداشته باشم اما میدونم این هم یک دوره ی زندگیمه که با وجود دخترم خیلی هم شیرینه.باید بپذیرم وسعی کنم تجربه های نو به دست بیارم.

چند روز گذشته روزهای سختی رو گذروندم .مریضی خودم ومهرو ومسایل دیگری که دلم نمیخواد چیزی بنویسم وبهشون فکر کنم.یک وقتهایی دلم میگیره یک وقتهایی دلم واسه خودم تنگ میشه

اما

دوست دارم این شرایط را با یک کوله بار خاطرات قشنگ پشت سر بذارم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)