مهرومهرو، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

روزانه های یک مادر

آبان....آبان نازنین

1389/10/11 1:16
نویسنده : به مامان
162 بازدید
اشتراک گذاری
 

پاییز...پاییز زیبا وافسونگر وآبان.... بهاری در پاییز..

 

آبان ماه خاطره هاست.خاطره های شیرین وجاودانه .تقویم روی

دیوار آشپزخانه که برگهایش روز به روز خط میخوردوهر خط

خوردگی ما را بهم نزدیکتر میکرد.ماه انتظار کم طاقتی وشمارش

معکوس برای در آغوش کشیدن دخترم......

مهروی نازنینم برای ما تا همیشه آبان را یگانه وجاودان

کردی.

                                                                       دوستت داریم.

 

   نورچشمم مهروی  نازنینم  یازده ماه از روزی که به آغوش

ما اومدی گذشت.حالا همه جای خونه عطر ترو داره وهمه ی لحظه

هامون با تو معنا میگیره.وآغوش ما بی تاب قامت عروسکی

توست.حالا زندگیمان رنگ چشمهای توست وتو زیباترین موجود

هستی برای مایی .بوی زندگی بوی"جان" می پراکنی.

 

خدایا مهرو وخواهرش را در پناه خودت حفظ کن.خدایا سپاس

وشکر برای هدایای ارزشمندت

 

یازده ماهگی مهرو

مامان ،ن ن (نی نی)،جیز،به به وهیس به واژگان مهرو اضافه

شده

مهروگلی به استقبال پدر وخواهرش جلوی در میره وبا رسیدن

آسانسور با ذوق فرار میکنه.

عاشق ارتفاع وبالا رفتن از مبل وپله و..  ورفتن زیر میزه.

سیم برق ودمپایی رو خیلی دوست داره وبا اسباب بازی اصلا سرگرم نمیشه.

به همه جا مخصوصا آشپزخونه سرک میکشه وتمام گوشه کنار خونه

رو بلده.

دخترم دنبال جارو برقی راه میفته وذوق میکنه.

وقتی بابا ازش بوس میخواد صورتش رو جلو میبره

وقتی خواهرش میچرخونتش بلند بلند میخنده

اولین گامی که  مهرو در بیرون خونه به تنهایی برمیداره!

واین هم نمای کلی از تغییرات مهروگلی در ماه یازدهم...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)